۱۳۸۹ آذر ۱۴, یکشنبه

خَرمعلق

خانم در اتوبوس برای مهسا جفت پا می گیرد.
خانم:مگر نمی بینی پای من سر راه است؟؟روشن دلی مگر؟
(مهسا اشکریزان صحنه را ترک می کند...)

۱۶ نظر:

هومن گفت...

مهسای مظلوم! :-<

مهسا گفت...

به قرآن:(

فرزان گفت...

آخر چنین صحنه هایی در فیلم ها پیدا میشود :[ :O

مهسا گفت...

:-<

علی نژاد گفت...

ما اتوبوس را خانه ی دوم خود می دانیم با این همه خاطره!

مهسا گفت...

بلی!برای همین است که ماشین نمی خریم دیگر:D

مهسا گفت...

تو هم جفت پا بگیر انقدر حال می ده!!!

مهسا گفت...

مظلوم تر از آنیم که جفت پا بگیریم...:)

فرزان گفت...

ژان دارک شما که در دوران شمشیرزنی جفت پا گیر معروفی بودی!!! چرا خالی می بندی! :دی

مهسا گفت...

جفت پا گیر بودم،اما جفت پا خورم هم ملس بود!نشان به آن نشان که شما برایم جفت پا گرفتید و با مغز روی مین رفتم و چشم چپم به بیرون پکید

aida گفت...

[-xدروغ نگوییدء چشم چپتان را که ما کور کردیم[-(

مهسا گفت...

چشم مصنوعی مان بود که به بیرون پکید دیگر!!:-B

فرزان گفت...

شما اشتباهی لباس انگلیسی را پوشیده بودید و ما اشتباهی جفت پا گرفتیم و آیدا راست میگوید زیرا آن لپتان بود که باد کرد پس از آن برخورد و بچه ها بهتان میگفتند توپول شدی :دی

مهسا گفت...

پس چشم مصنوعی ما کجاست الآن؟؟

فرزان گفت...

نیدونم والا :{

aida گفت...

ب زعممان ما برداشتیم:-"