۱۳۸۹ آذر ۱۹, جمعه

...

همیشه،همه جا،تنهایند همه!
ادا در می آورند  الکی

۲۰ نظر:

فرزان گفت...

اوهوم

ناشناس گفت...

البته تنهايي هم خودش عالمي داردD:وبلاگتون خيلي قشنگه بهتون تبريك ميگم

فرزان گفت...

ناشناس مشکوک میزند!!!

مهسا گفت...

یعنی کی می تونه باشه؟؟:D

فرزان گفت...

خودت رو معرفی کن وگرنه شلیک میکنم ... دستا بالا

aida گفت...

صدایش شبیه اقدس بانو بودها:|(ناشناس را میگوییم)

مهسا گفت...

من هم فکر کنم اقدسه

فرزان گفت...

آره آره من دیدمش مانتو پوشیده بود! کیه؟کیه؟!

مهسا گفت...

واقعاً تو نبودی ما چه می کردیم؟

فرزان گفت...

اون موقع یه خاک دیگه ای بر سر میکردین :D

ناشناس گفت...

آقا فرزان به خدا دستمون از این بالاتر نمیره !!!تو رو خدا شلیک نکنید!!!واقعا جمله جالب بود و اگر از نویسنده اش قدردانی نمیکردم عذاب وجدان میگرفتم که یک جمله قشنگ خوندم و از نویسندهاش تشکر نکردم.من اون خانمی که فکر میکنید نیستمD: تنهایی تنها چیزی است که تقریبا همه ازش میترسند و همه در تلاشند یک جوری این نیازشون رو برطرف کنند...

فرزان گفت...

داره از در دوستی وارد میشه چقدر حرفه ای!!!

مهسا گفت...

من الآن یک فرمانده ی بازنشسته م سرجوخه!فقط درِ دوستی به روم بازه و بس

فرزان گفت...

نه فرمانده اگر ناشناس پسر باشد من در دوستی حالیم نمیشود... که من دیگر خون جلوی چشمانم را میگیرد :| :D

مهسا گفت...

شما خامه عسل بخور

ناشناس گفت...

آقا فرزان با اينكه شما رو نديديم(البته فكر كنم شايد هم ديده باشم)از شما خوشمان آمده شما چند سالتونه؟D;D:D:D:شوخي بود جدي نگيريدD:

فرزان گفت...

اخلاق ما را هم فاسد نمودی :))))))))

مهسا گفت...

البته جواب فرزان به منه ها(فاسد و اینها):D

فرزان گفت...

ناشناس مرا در مریانج پاسداران هنگام دزدیدن کنتاکی مرغ دیده است :( مهسا مثل اینکه لو رفتیم من از اول گفتم اینکارا آخر و عاقبت نداره تو منو اغفال کردی :D

مهسا گفت...

:))