۱۳۸۹ دی ۷, سه‌شنبه

و...

و این حال لعنتی که خوش نمی شود...
لعنت

۱۳۸۹ دی ۲, پنجشنبه

جانِ مریم

آقای ویولونی در کوچه:
جانِ مریم اخماتو وا کُن،منو نگاه کن!!
لای لای لای لای لای،لای لای لای لای لای

۱۳۸۹ آذر ۳۰, سه‌شنبه

من و او

برای سومین بار در طول ماه اخیر نامم را می پرسد.
-ق(o) هستم
-اِ!!!پس خانم ق(o) که می گن شمایین!
- :|

۱۳۸۹ آذر ۲۸, یکشنبه

اضافات

آدم یک چیزهایی می بیند که دُم درمی آورد(مرحله ی بعد از رویش شاخ)

۱۳۸۹ آذر ۲۶, جمعه

ناهار "مامانی" می خواهم
کسی نمی فهمد...
نذری است که می بندند به خیکمان

پس نویس ساعت 20:37:در برابر ظلم ایستادیم و گفتیم نذری نمی خواهیم!
مادر مربوطه هم گفت خب نخواهید!
نان پنیر خوردیم

۱۳۸۹ آذر ۲۵, پنجشنبه

روزهایم همه عینهوی هم اند!
عادت نمی کنم ولی!
این عادت نکردن است که موجب "مرض" است!
از منی که عادت نمی کنم بپرس

۱۳۸۹ آذر ۲۲, دوشنبه

hospital to hospital

تویی که ایستگاه "بقیة الله" سوار می شوی و ایستگاه "میلاد" پیاده...
چه می کنی با خودت؟؟

۱۳۸۹ آذر ۱۹, جمعه

اندر آناتومی

گر از این منزل ویران به سوی خانه روم/دگر آنجا که روم عاقل و فرزانه روم

...

همیشه،همه جا،تنهایند همه!
ادا در می آورند  الکی

۱۳۸۹ آذر ۱۸, پنجشنبه

مرثیه

اطلس از کتابخونه بدزدی و نخونی و یک صفحه ش هم گیر کنه به لپ تاپت و مستهلک شه!
من و این همه بدبختی محاله!

۱۳۸۹ آذر ۱۶, سه‌شنبه

ترکش

در کلاس زبان،خجسته دل نشسته ایم!آقای بغل دستی در جریان کلاس نیست و سوال های out می پرسد!استاد ماژیک پرت می کند!فقط کمی اشتباه هدف می گیرد!
ورم کردیم:|:|

۱۳۸۹ آذر ۱۵, دوشنبه

کاف

"کاف" دوست خوبی است!هرچند همیشه خلافش ثابت می شود!اما خوب است دیگر
یک هفته ی تمام مخت را می خورد که بیخِ هفته که رسید برویم دربند و حالی به حولی و اینها!
بیخِ هفته که می رسد زنگ می زند که ناهارشان باقالی پلوست و خوشمزه است و نمی آید و اصلاً این هوا را چه به دربند رفتن و خاک بر سرِ خنگت که می خواهی مرا ذات الریه بدهی!
"کاف" است دیگر!!
پ.ن:قالب قبلی را عوض کردیم چون عقده ای هستیم و رنگ جدید دوست می داریم!:D

۱۳۸۹ آذر ۱۴, یکشنبه

خَرمعلق

خانم در اتوبوس برای مهسا جفت پا می گیرد.
خانم:مگر نمی بینی پای من سر راه است؟؟روشن دلی مگر؟
(مهسا اشکریزان صحنه را ترک می کند...)

۱۳۸۹ آذر ۱۳, شنبه

در"نبند"

در خانه را نمی شود بست!از من اصرار!از در انکار!
می بینیم "پیشول" کله اش را تا بیخ گذاشته لای در که ابراز ارادت کند!
شانس هم نداریم!فقط پیشول کله اش را محض خاطر ما می گذارد لای در

۱۳۸۹ آذر ۱۲, جمعه

من،تو؛او

برایم سوم شخص مفرد شده ای دیگر!

قهوه به هر قیمتی

مهسا:آقا "قهوه تلخ" دارید؟
آقا:نه،کافی میکس داریم!
مهسا:ما هم پراید داریم :-w

۱۳۸۹ آذر ۱۱, پنجشنبه

ورزش و سلامتی

مکان:کوه
مکان مهسا:تلکابین
viewی مهسا:معلولین در حال بالا رفتن از ارتفاعات به شیوه ی چهار دست و پا
عکس العمل مهسا:سوت ممتــــــــــــــــــــــد

۱۳۸۹ آذر ۱۰, چهارشنبه

پرواز

اوج می گیرم...
می گیرم...
آخ جان ابر!!
می گیرم...
کفـــــــــــــتر!!
می گیرم....

آلوده است!پخش می شوم کف آسفالت

نمی گیرم...

جوراب

دوستی ها کهنه شده،بوی جوراب گرفته :|

به حق چیزهای ...

وقتی موسیقی متن تبلیغ "بنیاد پژوهش های الگوی اسلامی ایرانیِ پیشرفت"،"دزدان دریایی کارائیب "باشد.

وبلاگ می سازیم


اصولاً بر ساخته شدن یک وبلاگ دلایل منطقی زیادی حاکم است؛
  • پر کردن اوقات فراغت و بیکاری
  • پیدا کردن گوش مفت برای غرغر
  • پیدا کردن محلی برای فحاشی بدون محدودیت
و البته دلیل نه چندان مهم(آیکون سوت زدن و به اطراف نگاه کردن)
  • چشم و هم چشمی با دوستانی که وبلاگ دارند و دارن باهاش پز می دن(آیکون باز شدنِ عقده)
الغرض،وبلاگ را ساختیم دیگر!دست و پنجه مان بی درد
امید است همگان ببینند و حسد ورزند